۳۱
خرداد
مقدمه:
از روز ازل بنای بنده برای تاسیس این وبلاگ گذاشتن مطالبی بود
که از نظر خودم درست هست.
اهل هیچ جبهه سیاسی چپ و راست نیستم.
چون اصلا این احزاب سیاسی و سیاست بازی قبول ندارم.
خلاصه عرائضم اهل سیاست نیستم اما سیاست اهل من هست!
روضه نوشت :
این روز ها زیاد میشنویم که باید با غرب چالشی نداشته باشیم!
و همچنین شعار تنش زدایی از حلقوم برخی ها در میاد!
و به ما هم لقب افراطی و بی سواد و الخ میدن چون اصولا دوس داریم با دولتهای استکباری مثل امریکا و رژیم جعلی اسرائیل یا دولتهای سفاک منطقه مثل دولت ال یهودی بجنگیم بجنگیم(صرفا جهت تاکید دوبار بجنگیم اوردم) و در راه حق دشمن بتراشیم.
به این افراد توصیه میکنم روایت زیر بخونند.
مردی بنام ((جمیل)) سالیان دراز منشی دربار ساسانیان بود. او عصر علی (ع) را درک کرد و در ایّام حکومت آن حضرت سخت فرسوده و پیر شده بود. موقعیکه امیر المومنین (ع) به نهروان آمد و از حال جمیل پرسش فرمود گفتند در قید حیات است. دستور داد احضارش کنند، وقتی شرفیاب شد حضرت در اوّلین برخورد دید که هوش و حواس و ذهن پیر مرد سالم است و تنها چشم خود را از دست داده است از او سؤال کرد : ای جمیل شایسته است انسان چگونه باشد ؟ جواب داد: باید دوستانش کم باشند و دشمنانش بسیار. فرمود ای جمیل سخن تازه و بیساقبه ای میگوئی. همه ی مردم در این نظریّه متّفقند که داشتن دوست زیاد بهتر است. عرض کرد : مطلب آن طور نیست که گمان کرده اند و سپس توضیح داد که :
دوستان زیاد وقتی به انجام حاجت آدمی دست می زنند آنطور که باید و شاید به انجام وظیفه قیام نمی کنند و نتیجه ی معکوس عاید می گردد. مثل آنکه زیادی کشتی بان باعث غرق کشتی می شود. حضرت فرمود : اینکه میگوئی صحیح است چه آنکه من آنرا آزمایش کرده ام .
پس از آن فرمود : بسیاری دشمن چه فایده دارد ؟ جواب داد وقتی دشمنان انسان زیاد باشند آدمی همواره مراقب کارهای خویشتن است، می کوشد تا سخنی نگوید که از وی خرده بگیرند ، یا لغزشی از او بروز نکند تا مورد موأخذه واقع شود و بر اثر مراقبتها و دقّتهای پی گیر برای همیشه از خطا و لغزش مصون خواهد ماند. علی (ع) گفته ی پیرمرد را پسندید و نیکو شمرد و مورد تأییدش قرار داد.بحار ،جلد 8، ص738
باشد تا رستگار شویم...