پلاک اول

ما می‌گوییم تا شرک و کفـر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم. امام خمینی (ره)

پلاک اول

ما می‌گوییم تا شرک و کفـر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم. امام خمینی (ره)

إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ(سوره فصلت آیه 30 ) در حقیقت کسانى که گفتند پروردگار ما خداست‏ سپس ایستادگى کردند فرشتگان بر آنان فرود مى‏آیند [و مى‏گویند] هان بیم مدارید و غمین مباشید و به بهشتى که وعده یافته بودید شاد باشید

طبقه بندی موضوعی

۲۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

۱۵
مرداد
چادر
بسم رب الزهرا

مدتها قبل کتاب من زنده ام مجموعه خاطرات اسارت  خانم مرضیه آباد  را خواندم.

اصل مطلب:مقید بودن   خانم آباد و  بقیه خواهران  به حجاب  (خصوصا چادر) ان هم در بند اسارت  دشمن بعثی   برای بنده جذاب بود.

برشهایی از این کتاب در  زمینه حجاب و چادر را در ادامه بخوانید.


نمی دانم آیا اسیر گرفتن چهار دختر تا این حد می توانست افتخار آفرین باشد! این حجاب بیشتر از آنچه برایشان معنی #دینی داشته باشد معنی سیاسی و استراتژیک داشت...

اگر چادر به شما آرامش و اطمینان می دهد من هم دوست دارم آن را برای شما تهیه کنم ... *لوسینا ، بازرس زن صلیب سرخ

برادر دهخوارقانی (خلبان) برای هیئت صلیب سرخ ترجمه کرد که اگر این خواسته (درخواست چادر خواهرها)محقق نشود هر سه تا قاطع اعتصاب غذا خواهند کرد و دوباره اردوگاه شلوغ می شود هیومن(سرگروه هیئت صلیب سرخ) گفت : نباید یک تقاضای شخصی به یک شورش و اعتراض عمومی تبدیل بشود. انها از تهدید برادر خلبان بسیار نگران شده بودند
فردا صبح که نگهبان حاجی در را باز کرد بلافاصله با چادر های مشکی در حد فاصل قفس که تنها مسیر ترددمان بود با افتخار شروع به قدم زدن کردیم با وجود اینکه هیئت صلیب سرخ هنوز داخل آسایشگاه ها بود ... بچه ها همه برای تماشای ما پشت پنجره های آسایشگاه ایستاده بودند و فاتحانه و لبخند زنان به ما تبریک می گفتند ... برادر نابینا با صدای بلند گفت امروز چشم ما را روشن و قلب ما را شاد کردید

برای انتقام از ماجرای چادر سرکردن ما و لبخند رضایت برادران جدال تازه ای به راه انداختند ... چادر سرکردن ما محمودی را به اردوگاه کشانده بود... با سرفه های پی در پی در جستجوی ذره ای هوای تازه دست و پا می زدیم در که باز شد از آنچا در برابرمان بود حیرت کردیم هر چهار طرف قفسمان را با چوب های متراکم نی محصور کرده بودند...

خوشحال بودیم از اینکه درجه خشم و عصبانیت آنها را رنگ چادر ما تنظیم کرده بود



  • من الغـــریب الی الغـــریب
۱۴
مرداد

دربرابر خداعصیان کنیم جزایی را که حقمون هست میبینیم 


جزای  دنیایی  : به خودت میای میبینی نعمتی  را که   باعث ارامشت هست  ازت   میگیره


جزای اخروی:«ان شجرت الزقوم* طعام الاثیم* کالمهل یغلی فی البطون* کغلی الحمیم* خذوه فاعتلوه الی سواء الجحیم* ثم صبوا فوق رأسه من عذاب الحمیم* ذق انک انت العزیز الکریم؛ مسلما درخت زقوم خوراک گناه پیشه است. مانند مس گداخته در شکم های خویش. مانند جوشیدن آب جوشان. ندا آید او را بگیرید و به میان دوزخ بکشانید آنگاه روی سرش از عذاب آب جوشان بریزید. بچش که تو به خیال خود همان نیرومند گرامی هستی.» (دخان/ 43- 49)


این  فراز از صحیفه سجادیه  را هم امشب بخوانیم  تا خدا از سر عصیانمون بگذره



―    پروردگارا، گناهانم مرا ساکت ساخته ‌و‌ سخنم ‌را‌ بریده است، ‌پس‌ ‌من‌ هیچ دلیلى ندارم ‌و‌ ‌از‌ این ‌رو‌ ‌من‌ اسیر گرفتاریهایم هستم ‌و‌ ‌در‌ گرو اعمال خویشم ‌و‌ ‌در‌ گناهانم متحیرم ‌و‌ ‌در‌ نیتم سرگردانم ‌و‌ ‌در‌ راه وامانده ام.

―    خود ‌را‌ ‌در‌ جایگاه فرومایگان گناهکار قرار داده ام، جایگاه شقاوت پیشگانى ‌که‌ ‌بر‌ ‌تو‌ جسارت ورزیدند ‌و‌ وعده هاى ‌تو‌ ‌را‌ سبک پنداشتند.

―    خدایا پاک ‌و‌ پیراسته اى! ‌چه‌ جراتى بود ‌که‌ ‌به‌ حریم ‌تو‌ جسارت کردم ‌و‌ ‌چه‌ فریبى بود ‌که‌ ‌با‌ ‌آن‌ خود ‌را‌ گول زدم؟!

―    اى سرور من، ‌بر‌ ‌با‌ صورت ‌به‌ زمین خوردنم ‌و‌ ‌بر‌ لغزش گامهایم رحم ‌کن‌ ‌و‌ ‌بر‌ جهلم ‌با‌ بردباریت ‌و‌ ‌بر‌ سوء کردارم ‌با‌ احسانت رفتار نما. چرا ‌که‌ ‌من‌ ‌به‌ گناهم اقرار دارم ‌و‌ ‌به‌ خطاى خویش معترفم ‌و‌ اینک این دست ‌من‌ ‌و‌ این موى پیشانى ‌من‌ است ‌که‌ ‌در‌ ‌کف‌ توست، تسلیمم ‌که‌ مرا قصاص کنى. رحم ‌کن‌ ‌بر‌ سالخوردگیم ‌و‌ ‌بر‌ افول روزهاى عمرم ‌و‌ ‌بر‌ نزدیک شدن مرگم ‌و‌ ‌بر‌ ناتوانى ‌و‌ نیازمندى ‌و‌ بیچارگیم.


پ ن:

وَاَسْئَلُکَ الاَْمانَ یَوْمَ یُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسیماهُمْ فَیُؤْخَذُ بِالنَّواصى وَالاَْقْدامِ


و از تو امان خواهم در روزى که شناخته شوند جنایتکاران به سیما و رخساره شان و بگیرندشان به پیشانیها و قدمها
  • من الغـــریب الی الغـــریب
۱۳
مرداد
به مردم این دیار دل نبند روزی  تو را بت می کنند

و روزی
خردت میکنند.

پ ن:نفس کشیدن اگر خود نشان زندگی است
به دوستان برسان: زنده ام! ملالی نیست

  • من الغـــریب الی الغـــریب