پلاک اول

ما می‌گوییم تا شرک و کفـر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم. امام خمینی (ره)

پلاک اول

ما می‌گوییم تا شرک و کفـر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم. امام خمینی (ره)

إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ(سوره فصلت آیه 30 ) در حقیقت کسانى که گفتند پروردگار ما خداست‏ سپس ایستادگى کردند فرشتگان بر آنان فرود مى‏آیند [و مى‏گویند] هان بیم مدارید و غمین مباشید و به بهشتى که وعده یافته بودید شاد باشید

طبقه بندی موضوعی
۲۰
تیر
بسم رب النور

امشب روایت جالبی در کتاب 
رساله هلالیه، ص 317 نقل از مناقب و مصابیح القلوب.  به معالی السبطین، شیخ محمد مهدی مازندرانی، ص 136 (به نقل ازاللمعه البیضاء) و شام سرزمین خاطره ها، ص
113
درباره استجابت دعای فضه خوندم. 

 متن روایت به زبان محاوره در  زیر  میارم.

«امیر مومنان، فاطمه، حسن و حسین(ع) هر یک شبی ازماه رمضان رسول الله را برای افطار دعوت کردند، فضه با اینکه خانه ای جداگانه نداشت، برای شب پنجم پیامبر را دعوت کرد. اما قضیه دعوت به  اهل بیت نگفت.

روز بعد  پیامبر در  حال استراحت بود   که ناگهان یه ندایی   ازعرش بر پیامبر نازل شد     ای رسول خدا یک دلسوخته ای منتظر شماهست.

 پیامبر سریعا به سوی خانه   وحی راه افتاد.

 
 هنگام افطار نگاههای ناباورانه فضه به دیدار چهره رسول اکرم(ص) روشن شد. اهل خانه که غافلگیر شده بودن، گفتن: فضه چرا ما رادر جریان نذاشتی تا برای افطاری تدارکی ببینیم.

فضه درجواب گفت چرا باید  این به شما میگفتم؟ رسول خدا امشب مهمان من هست  ضمنا نیاز  نبود چیزی حاضر کنید  چون   من شمارو دارم .

سریعا رفت اتاق  به دعا مشغول شد گفت خدایا امشب پیامبرت مهمان من هست. به حق 5تن آل عبا  منو جلوی پیامبرت شرمنده نکن.

بعد چند دقیقه  فضه با یک ظرف پر ازغذا بیرون آمد.

اهل بیت همه لبخند زدن
،فضه گفت: دیدین تا شما رو دارم همه چی دارم

پ ن: وقتی خواسته ای از خدا داریم با توسّل به ائمّۀ اطهار(ع) درخانه
خدا  را بزنیم
، خدا مارو دست خالی بر نمیگردونه.

  • من الغـــریب الی الغـــریب
۱۷
تیر

ماجرای مذاکرات صفین


قیس و سربازان در گوشه ای از میدان مشغول نبرد با اخرین شامیانی بودند که هنوز قصد تسلیم شدن نداشتند

قیس به ناگاه برادرش عبد الله را در میانه میدان دید که او را صدا میزند ...

بسوی عبد الله رفت

عبدالله به او گفت برادر از جنگ دست بکش!

قیس گفت :چرا !؟ما گاو دشمن را پوست کنده و به دمش رسیده ایم

خوب بنگری چهره سراسیمه معاویه هویداست!

قیس گفت :عبد الله مالک برنمیگردد....

عبدالله گفت : اگر برنگردد تیغ کوفیان در انتظار علی است

ما با قران نخواهیم جنگید !

این افراط است که برای پیروزی خود قران خدا را لگد مال کنیم!

امام گفت باشد حکمین شکل بگیرد اما حکم ما مالک باشد

پچ پچ های کوفیان اغاز شد ..../

عبد الله با خودش گفت: چرا علی  مالک را انتخاب کرد ...!؟

قیس گفت : مگر نه اینکه امیر سپاه علی است و مورد اعتماد اوست و مردی از جان گذشته و جنگاور و با ذکاوت است!

عبدالله گفت :قیس ما فی الحال مرد جنگ و رزم نمیخواهیم دوران مبارزه گذشته

تا کی با برادران شامی خود بجنگیم!

شیوخ و بزرگان میگویند ابوموسی بهترین فرد است!

ابوموسی فردی است که با لبخند ملیحش مانند نخی  محکم معاویه و علی را به هم می دوزد

فردی باید حکم باشد میان مسلمین که هردو طرف او را  قبول کنند

اگر بر مبنای حرف علی و مالک باشد باید با تمام دنیا بجنگیم!

........

قیس که بسوی مالک و یاران مولا رفته بود برگشت تا برادرش را از فتنه ای که گرفتارش شده رها کند ..

قیس به عبدالله گفت : عبدالله!

معاویه عمرو عاص را حکم کرده این مرد یک موجود پرحیله و مکار است!

عبد الله گفت : برادرم چرا باهوش و مودب بودن دیگران را حیله گری میدانی!

قیس گفت : برادر من !

ابوموسی فرد ساده ایست لباس تزویر و کلاه انسانیت و شرع عمر و عاص را دیده

..................

قیس با خودش میگفت:هیهات که کدخدای شام  با حیله های عاص چشمانتان را جادو و با طلای خود شکمتان را سیر نموده!

هر روز که می گذشت عمر و عاص با لبخند های خود وعده های شیرینش دل ابوموسی را میربود

وعده پایان جنگ و استقامت وعده ارامش وعده وعده وعده ....

عمر وعاص و ابوموسی توافق کردند که هردو معاویه و علی را عزل کنند

و خودشان شورایی تشکیل دهند و همه مشکلات پایان بپذیرد

اما مکر و تزویر عمر وعاص شمشیر تیز کدخدای شام بود!

عمروعاص توپ را در زمین ابوموسی انداخت!

ابوموسی بسرعت فکت شیتش را منتشر کرد و علی را از خلافت بحقش عزل نمود!

و عمرو عاص معاویه را بر جایش ابقا نمود!

علی (ع) زیر بار رد شدن از خطوط قرمز نرفت اما

لشکریان نامرئی معاویه همچون عبدالله گفتند

 علی باید توبه کند!!

عجیب است که روزی علی را وادار به مذاکره کردند و روزی وادار به توبه ..../

و اینگونه

کمر خورشید شکسته شده بود ...

  • من الغـــریب الی الغـــریب
۱۶
تیر

یاعلی

روضه امشب

امشب شب وصال مجدد علی و فاطمست.


30سال فراغ عاقبت  خوشی  دارد.

فرقی شکسته   به وصال  پهلویی شکسته میرسد.

  • من الغـــریب الی الغـــریب