گاهی وقتا بخاطر اتفاقات پیرامونت نیاز به سکوت داری.
اما اطرافیانت دنبال دلیل سکوت هستند!
دوراه داری
1-بشینی درد و دل کنی بعدا جوابهایی بشنوی که بیشتر نمک رو زخم هستند.
2-درجوابشون سکوت کنی و با خودت روضه بخونی اما باز حرفهایی بشنوی که زخمت را چرکین کنند
در هر دوحالت روضه ها بسی زیاد داری......
پ ن:ناگهان من و دیدن فیلم خداحافظ رفیق
- یعنی من... نمی تونم بیام؟
- اجازه ندادن...موقع تو هنوز نرسیده.
- کجا می ری بی معرفت؟ اینجوری رفیقتون رو جا می زارین و میرین؟ آره؟
چرا وایستادین؟ آره... من بدبختم،بیچارم،بی عرضم،آلودم،واگیر دارم...آره؟
شیمیایی ِ گناه و معصیتم،نفسم مریضتون می کنه،بایدم منو جا بزارین و برین... بایدم از من فرار کنید.
شما ها پاکین،عزیزین،آبرومندین،سالمین...اما من...جذام گناه سر تا پامو گرفته...مگه نه؟
یه
مرداب خشکیدم، اما نامردا... منم یه زمانی مثل شماها زلال و جاری بودم،پاک
بودم،کنارتون بودم،رفیقتون بودم... اگه همه ی اینا نبودم...بابا نوکرتون
که بودم.
حالا ببینین... رفیقتون توی این شهر شلوغ... جامونده داره زیر دست و پا له می شه.