پلاک اول

ما می‌گوییم تا شرک و کفـر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم. امام خمینی (ره)

پلاک اول

ما می‌گوییم تا شرک و کفـر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم. امام خمینی (ره)

إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ(سوره فصلت آیه 30 ) در حقیقت کسانى که گفتند پروردگار ما خداست‏ سپس ایستادگى کردند فرشتگان بر آنان فرود مى‏آیند [و مى‏گویند] هان بیم مدارید و غمین مباشید و به بهشتى که وعده یافته بودید شاد باشید

طبقه بندی موضوعی
۱۷
مرداد

گاهی وقتا  بخاطر اتفاقات پیرامونت نیاز به سکوت داری.


اما اطرافیانت   دنبال دلیل سکوت هستند!


دوراه داری


1-بشینی درد و دل کنی بعدا جوابهایی بشنوی که بیشتر نمک رو زخم هستند.


2-درجوابشون سکوت کنی و با  خودت روضه بخونی  اما باز حرفهایی بشنوی که   زخمت  را  چرکین کنند 


در هر دوحالت روضه ها  بسی زیاد داری......


پ ن:ناگهان من  و  دیدن فیلم خداحافظ رفیق 


- یعنی من... نمی تونم بیام؟

- اجازه ندادن...موقع تو هنوز نرسیده.

- کجا می ری بی معرفت؟ اینجوری رفیقتون رو جا می زارین و میرین؟ آره؟

چرا وایستادین؟ آره... من بدبختم،بیچارم،بی عرضم،آلودم،واگیر دارم...آره؟

شیمیایی ِ گناه و معصیتم،نفسم مریضتون می کنه،بایدم منو جا بزارین و برین... بایدم از من فرار کنید.

شما ها پاکین،عزیزین،آبرومندین،سالمین...اما من...جذام گناه سر تا پامو گرفته...مگه نه؟

یه مرداب خشکیدم، اما نامردا... منم یه زمانی مثل شماها زلال و جاری بودم،پاک بودم،کنارتون بودم،رفیقتون بودم... اگه همه ی اینا نبودم...بابا نوکرتون که بودم.
حالا ببینین... رفیقتون توی این شهر شلوغ... جامونده داره زیر دست و پا له می شه.

  • من الغـــریب الی الغـــریب
۱۶
مرداد

فاطمه

یه خط روضه واسه دلم:

اللّهمّ صلّ علی فاطمهٔ و أبیها و بعلها و بنیها [و السّرّ المستودع فیها] بعدد ما أحاط به علمک.


بارپروردگارا؛ درود فرست بر فاطمه و پدر بزرگوارش و همسر گرامی‌اش و فرزندان عزیزش [و آن رازی که در وجود او به ودیعه نهادی]، به تعداد آنچه دانش تو بر آن احاطه دارد.



ای صفای خانه ی من الوداع

گرمی کاشانه ی من الوداع

الوداع ای همدم و هم ناله ام

الوداع ای یار هجده ساله ام

خواهشی دارم زتو ریحانه ام

یک شب دیگر بمان در خانه ام

فاطمه جان!

جان زهرا روز من را شب مکن

چادرت را بر سر زینب مکن

  • من الغـــریب الی الغـــریب
۱۵
مرداد
هرگونه برادشت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و شخصی از شعر زیر آزاد است

خدا گر پرده بردارد ز روی کار آدمها
چه شادیها خورد بر هم چه بازیها شود رسوا
یکی خندد ز آبادی ، یکی گرید ز بربادی
یکی از جان کند شادی، یکی از دل کند غوغا
چه کاذب ها شود صادق، چه صادق ها شود کاذب
چه عابد ها شود فاسق، چه فاسق ها شود ملا
چه زشتی ها شود رنگین چه تلخی ها شود شیرین
چه بالا ها رود پائین، چه سفلی ها شود علیا
عجب صبری خدا دارد که پرده بر نمی دارد
وگرنه بر زمین افتد ز جیب محتسب مینا
((صائب تبریزی))

  • من الغـــریب الی الغـــریب