پلاک اول

ما می‌گوییم تا شرک و کفـر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم. امام خمینی (ره)

پلاک اول

ما می‌گوییم تا شرک و کفـر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم. امام خمینی (ره)

إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ(سوره فصلت آیه 30 ) در حقیقت کسانى که گفتند پروردگار ما خداست‏ سپس ایستادگى کردند فرشتگان بر آنان فرود مى‏آیند [و مى‏گویند] هان بیم مدارید و غمین مباشید و به بهشتى که وعده یافته بودید شاد باشید

طبقه بندی موضوعی

۱۰۴ مطلب با موضوع «نوشته» ثبت شده است

۱۷
تیر

ماجرای مذاکرات صفین


قیس و سربازان در گوشه ای از میدان مشغول نبرد با اخرین شامیانی بودند که هنوز قصد تسلیم شدن نداشتند

قیس به ناگاه برادرش عبد الله را در میانه میدان دید که او را صدا میزند ...

بسوی عبد الله رفت

عبدالله به او گفت برادر از جنگ دست بکش!

قیس گفت :چرا !؟ما گاو دشمن را پوست کنده و به دمش رسیده ایم

خوب بنگری چهره سراسیمه معاویه هویداست!

قیس گفت :عبد الله مالک برنمیگردد....

عبدالله گفت : اگر برنگردد تیغ کوفیان در انتظار علی است

ما با قران نخواهیم جنگید !

این افراط است که برای پیروزی خود قران خدا را لگد مال کنیم!

امام گفت باشد حکمین شکل بگیرد اما حکم ما مالک باشد

پچ پچ های کوفیان اغاز شد ..../

عبد الله با خودش گفت: چرا علی  مالک را انتخاب کرد ...!؟

قیس گفت : مگر نه اینکه امیر سپاه علی است و مورد اعتماد اوست و مردی از جان گذشته و جنگاور و با ذکاوت است!

عبدالله گفت :قیس ما فی الحال مرد جنگ و رزم نمیخواهیم دوران مبارزه گذشته

تا کی با برادران شامی خود بجنگیم!

شیوخ و بزرگان میگویند ابوموسی بهترین فرد است!

ابوموسی فردی است که با لبخند ملیحش مانند نخی  محکم معاویه و علی را به هم می دوزد

فردی باید حکم باشد میان مسلمین که هردو طرف او را  قبول کنند

اگر بر مبنای حرف علی و مالک باشد باید با تمام دنیا بجنگیم!

........

قیس که بسوی مالک و یاران مولا رفته بود برگشت تا برادرش را از فتنه ای که گرفتارش شده رها کند ..

قیس به عبدالله گفت : عبدالله!

معاویه عمرو عاص را حکم کرده این مرد یک موجود پرحیله و مکار است!

عبد الله گفت : برادرم چرا باهوش و مودب بودن دیگران را حیله گری میدانی!

قیس گفت : برادر من !

ابوموسی فرد ساده ایست لباس تزویر و کلاه انسانیت و شرع عمر و عاص را دیده

..................

قیس با خودش میگفت:هیهات که کدخدای شام  با حیله های عاص چشمانتان را جادو و با طلای خود شکمتان را سیر نموده!

هر روز که می گذشت عمر و عاص با لبخند های خود وعده های شیرینش دل ابوموسی را میربود

وعده پایان جنگ و استقامت وعده ارامش وعده وعده وعده ....

عمر وعاص و ابوموسی توافق کردند که هردو معاویه و علی را عزل کنند

و خودشان شورایی تشکیل دهند و همه مشکلات پایان بپذیرد

اما مکر و تزویر عمر وعاص شمشیر تیز کدخدای شام بود!

عمروعاص توپ را در زمین ابوموسی انداخت!

ابوموسی بسرعت فکت شیتش را منتشر کرد و علی را از خلافت بحقش عزل نمود!

و عمرو عاص معاویه را بر جایش ابقا نمود!

علی (ع) زیر بار رد شدن از خطوط قرمز نرفت اما

لشکریان نامرئی معاویه همچون عبدالله گفتند

 علی باید توبه کند!!

عجیب است که روزی علی را وادار به مذاکره کردند و روزی وادار به توبه ..../

و اینگونه

کمر خورشید شکسته شده بود ...

  • من الغـــریب الی الغـــریب
۱۲
تیر
یتیمی
ماوردی از بزرگترین علمای عامه در کتاب خود به نام الحاوی الکبیر (1) چنین نقل می کند که :


ابن ملجم از بدترین و پلیدترین افراد زمان خودش بوده است و گناهش بزرگترین گناه بوده است ، امیرالمومنین علیه السلام در حالیکه غسل کرده بودند از خانه بیرون آمدند ، سپس به مسجد رسیده و به نماز صبح ایستاده و تکبیرة الاحرام گفتند ، ابن ملجم لعنه الله آماده شد در رکعت اول امام رکوع را رفتند و سجود کردند و طولانی انجام دادند ، پس زمانیکه سر از سجده اول برداشتند ابن ملجم لعنه الله شمشیر را بر فرق امیرالمونین علیه السلام زد و امام علیه السلام فرمودند : قسم به خدای کعبه رستگار شدم. چاپ دار الکتب العلمیة ، ج 13 ، ص 112 و 113

علامه ابن عبری نیز که یکی دیگر از علمای بزرگ اهل سنت است ، در کتاب خود به نام " تاریخ مختصر الدول " ، چنین نقل می کند که :

ابن ملجم به کوفه آمد و شمشیر خود را مسموم نمود و به مسجد رفت و بیتوته نمود ، امیرالمومنین علیه السلام وارد مسجد شدند و کسانی که خواب بودند را بیدار کردند ابن ملجم آماده شد و در حال رکوع حضرت را به شهادت رساند و با شمشیر به پیشانی حضرت زد و حضرت را به شهادت رساند.بن عبری، تاریخ مختصر الدول ، چاپ دار الرائد اللبنانی ، ص  185


روضه نوشت:علی ابن ابی طالب  سال ها قبل از اصابت شمشیر ابن ملجم در  کوچه های مدینه شهید شد!


پ ن:گاهی  روضه ها بسیار اما  گفتن این روضه ها لیاقت میخواد که نداشتم.



  • من الغـــریب الی الغـــریب
۱۱
تیر
سلام ای مادری ترین پسر دنیا ...

روز ولادتی
به یاد کوچه های بنی هاشم
و  سیلی  یک حرامی افتادم.

یه پسربچه5ساله  که  غیرت  از    مردمردان یادگرفته  جلوی چشمش به  مادرش جسارت میشه.

 
شاعر اهل دل   امده  حال این  بچه رو    بعد واقعه  وصف کرده
کــودکـــی رفــت به #کوچه پــیــرمـــرد باز آمد....

نقل هست  بعد  از شهادت مادر خیلی بی تابی میکرد. 

عده ای خدمت امام حسن امدن و
گفتند: آقا برخیزید و این قدر گریه و بی تابی نکنید، شما فرزند بزرگ هستید و این گریه ی شدید شما، باعث بی تابی بیشتر برادرتان و خواهرتان که کوچکتر از شما هستند می شود.

اما  اقای غریبمون درجواب فرمودن :

اگر برادرم حسین (علیه السّلام) نیز مانند من می دانست که در کوچه چه گذشت و آن صحنه ی دلخراش جگر سوز را می دید  او هم مانند من بلکه بیشتر بی تابی می کرد.

آن صحنه  دلخراش  که  اقای غریبمون را  پیر کرد  شرحش  در   خط بعدی امده.... 
 نانجیب چنان سیلی محکمی به صورت مادرم نواخت که بر زمین افتاد، سپس برخاسته و با هم به خانه آمدیم.


ان قدر این غم سنگین بود که  چهل سال بعد از این حادثه فرمود: «یا مُغَیره أنتَ الَّذی ضربتَ فاطمة بِنْتَ رَسُول الله صلی الله علیه وآله و سلم حتّی أَدْمیتها »  تو جز کسانی بودی که که مادرم زهرا را زدی تا از بدنش خون جاری شد و مجروح شد .
الاحتیاج،ج1،ص278


 



  • من الغـــریب الی الغـــریب