ماجرا: برادر من مثل خیلی از بچه ها هم سن سال خود شیطنتهایی داره
مدتی بود رو قضیه درس خوندن مثل اکثر بچه ها تنبلی و سستی می کرد و.... تا این که دیشب
صحبتها رهبری رو از تلویزیون شنید و امروز دیدم خیلی راحت درحال خوندن درسهاش هست
وقتی دلیلش رو پرسیدم برگشت گفت که رهبرمون این ازما خواسته
متن شعر:
من عاشـق آن رهبــر نورا نــی خـویشم آن دلبــر
وارستــهٔ
عـرفـانـی خــویشم
عمـری است غمیـنم ز پریشانـی آن یار هـر چنـد که محزون
ز پریشانی خویشم
در دام بـلایت شـده ام سخـت گرفتـار امـواج بـلای دل
طوفــانــی خـویشم
چون نقـش نگـارین تو بر دیـده در افتــد گمگشتــهٔ این دیـدهٔ بـارانــی خـویشم